در فرهنگ قرآنی بر خلاف دیگر فرهنگها، ابزارهای افزایش و رشد اقتصادی، منحصر به فعالیتهای مادی محض نیست، بلکه ابزارهایی، چون نماز، تقوا، توسل، توکل و مانند آنها نه تنها به عنوان یکی از عوامل مؤثر و مفید در فعالیتهای اقتصادی است، بلکه گاه نقش این ابزارها پررنگتر و مؤثرتر از عوامل به ظاهر مادی اقتصادی میباشد.
انجام کارهایی همچون دادن زکات و خمس یا انفاقات، صدقات، قرض الحسنه و مانند آنها همانند هرس کردن درخت است که به ظاهر از درخت به سبب حذف سرشاخهها کم میکند، ولی در باطن به افزایش و رشد باوری و بهره وری کمک میکند و موجب بهبود کمی و کیفی میوهها میشود. از این رو قرآن در قالب احکام واجب و مستحب، خواهان هرس درخت اموال میشود تا موجبات برکت و رشد اقتصادی در فرد و اجتماع فراهم شود.
از نگاه قرآن، صدقات مالی که نشانهای صدق و صداقت انسان در معامله و تجارت با خدا است، از مهمترین عوامل برکت و رشد اقتصادی فرد و اجتماع است. صدقه در فرهنگ قرآنی، چیزى است که انسان به قصد قربت از مال خود خارج میسازد. (مفردات الفاظ قرآن کریم، ص ۴۸۰، «صدق»)
البته برخى گفته اند: صدقه، مطلق انفاق در راه خداست؛ اعمّ از اینکه واجب باشد یا مستحبّ. (المیزان، ج ۲، ص ۳۹۷) چنانکه مقصود از صدقه، در برخى آیات از جمله آیه ۷۵ سوره توبه، زکات واجب اموال است؛ برخى نیز «صدقه» در آیه یاد شده را مطلق انفاق تفسیر کردهاند که شامل واجب و مستحب است. (التّبیان، ج ۵، ص ۲۶۲)
واژه صدقه از ریشه صدق عربی به معنای راستی و مطابقت کلام با اعتقاد گوینده و واقع است؛ هر چند که در واقع چنین نباشد. (مفردات الفاظ قرآن کریم. ص ۴۷۸، «صدق».) صدیق دوست راستین است. در قرآن یکی از مقامات عالی انسان مقام صدیقین است (نساء، آیه ۶۹؛ حدید، آیه ۱۹) در تبیین معناى صدیق عبارات گوناگونى نقل شده است که شامل موارد زیر است: الف. آن که در نهایت راستگویى است؛ (لسان العرب، ج ۷. ص ۳۰۷، «صدق».) ب. آن که همواره حق و پیامدهاى آن را تصدیق مى کند؛ ج. آن که رویّه و عادتش به راستى است؛ د. آن که بدون تردید، دستورهای خدا و انبیا را در عمل تصدیق مى کند؛ (مجمع البیان، ج ۳- ۴، ص ۱۱۰- ۱۱۱.) هـ. آن که هرگز دروغ نمى گوید؛ گفتار و عملش بر طبق حق بوده، و حقایق اشیا را مى بیند. (المیزان، ج ۴، ص ۴۰۸.) صدیقین به درجهای از صداقت و تطابق قول و فعل رسیدهاند که صدق و راستی نه تنها ملکه ایشان، بلکه مقوم ذات و هویت وجودی آنان شده است. از این رو دارای نورانیتی الهی هستند که همه حقایق هستی را با این نورانیت خویش میبینند. (حدید، آیه ۱۹) لذاست که خدا از ایشان به عنوان صراط مستقیم یاد میکند که بهرهمند از نعمتهای خاص الهی از جمله وحی و الهام و نورانیت مظهریت صفات و اسمای الهی هستند. (نساء، آیات ۶۸ و ۶۹؛ فاتحه الکتاب، آیات ۶ و ۷) این افراد در قیامت نیز به تفضل الهی جزو گواهان اعمال امتها بوده و نسبت به آنها شهادت میدهند. این بدان معنا است که ایشان در مرتبهای قرار دارند که در دنیا باطن اعمال را میبینند تا بتوانند در قیامت به عنوان شاهدان اعمال حضور داشته باشند و اعلام کنند که اعمال از روی اخلاص و ایمان بوده یا ریا و مانند آن. بنابراین، صدقه از ابزارهایی است که انسان را به مقام صدیقین میرساند؛ زیرا مهمترین کار در کنار نماز، پرداخت زکات است (بقره، آیه ۳؛ قیامت، آیات ۳۱ و ۳۲) و صدقه پرداخت مالی واجب و مستحب است که بیانگر صداقت بنده در عبودیت و انجام دستورهای الهی است. پس کسی که با صداقت و راستی صدقه میدهد، انسانی معتقد به خدا و آخرت و مخلص در قول و فعل بوده و کارهایش نیز به دور از هر گونه شرک و ریا و مانند آنها است. (بقره، آیه ۲۶۴)
از نظر قرآن، رسیدن به مقام صالحین یعنی شایستگان، پرداخت صدقات از روی صدق و راستی است. (توبه، آیه ۷۵؛ منافقون، آیه ۱۰)
همچنین صدقه موجب میشود تا گناهان انسان با آن پاک و پوشیده شود (بقره، آیه ۲۷۱)، نفس آدمی پالایش شده و به طهارت برسد (مجادله، آیه ۱۲) و بستر رشد معنوی او فراهم شود. (همان)
از مهمترین آثار مادی و اقتصادی پرداخت صدقات، برکت یابی مال انسان و به تبع آن افزایش رشد اقتصادی فردی و جمعی است. از همین رو خدا صدقه را به عنوان خیر دانسته است (بقره، آیات ۲۷۱ و ۲۸۰؛ مجادله، آیه ۱۲)؛ زیرا خیر به نعمتی مناسب و مفید اطلاق میشود که در افزایش رشد انسانی مؤثر است. پس صدقه به ظاهر از دست دادن مال و کاهش آن است، ولی در باطن به معنای بهره مندی درست و مفید از نعمتی است که در اختیار است. از سوی دیگر، خدا میفرماید که انسان با دادن صدقات نه تنها با کاهش سرمایه مواجه نمیشود، بلکه خدا از نظر کمی همانند کیفی بر سرمایه شخص میافزاید. چنانکه میفرماید: إِنَّ الْمُصَّدِّقِینَ وَالْمُصَّدِّقَاتِ وَأَقْرَضُوا اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا یُضَاعَفُ لَهُمْ وَلَهُمْ أَجْرٌ کَرِیمٌ؛ در حقیقت مردان و زنان صدقه دهنده و آنان که به خدا وامى نیکو دادهاند ایشان را پاداش دو چندان گردد و اجرى نیکو خواهند داشت. (حدید، آیه ۱۸)
هر چند در این آیه بیان شده که قرض الحسنه مهمتر و روشی بهتر برای افزایش کمی و کیفی و رشد و برکت در مال و ثروت است؛ زیرا قرض الحسنه را به شکل فعل آورده (أَقْرَضُوا) که با انجام یک بار، مصداق تحقق مییابد؛ اما در صدقه از اسم (الْمُصَّدِّقِینَ وَالْمُصَّدِّقَاتِ) بهره برده تا بیان کند صدقات باید آن اندازه تکرار شود که صدقه دادن جزو ملکه یا مقوم ذات او شده باشد؛ با این حال، قرآن به این نکته توجه میدهد که صدقه دادن موجب افزایش و رشد و برکت اقتصادی میشود به شرط آنکه تکرار شود.
پیامبر (ص) بر اساس همین آیات در بیان فرق میان صدقه و قرض الحسنه میفرماید: اَلصَّدَقَهًُْ بِعَشرَهًٍْ وَ القَرضُ بِثَمانِیَةَ عَشرَ وَ صِلَةُ الاِخوانِ بِعِشرینَ وَ صِلَةُ الرَّحِمِ بِاَربَعَهًٍْ وَ عِشرینَ؛ صدقه دادن، ده حسنه، قرض دادن، هجده حسنه، رابطه با برادران ایمانی، بیست حسنه و صله رحم، بیست و چهار حسنه دارد. (کافى، الاسلامیه، ج ۴، ص ۱۰) آن حضرت همچنین میفرماید: دخلت الجنّة فرأیت على بابها: الصّدقة بعشرة و القرض بثمانیة عشر فقلت یا جبریل کیف صارت الصّدقة بعشرة و القرض بثمانیة عشر قال لأنّ الصّدقة تقع فی ید الغنیّ و الفقیر و القرض لا یقع إلّا فی ید من یحتاج إلیه؛ وارد بهشت شدم، دیدم بر در آن نوشته است (ثواب) صدقه ده برابر است و قرض هجده برابر. گفتم: اى جبرئیل چرا صدقه ده برابر و قرض هجده برابر است؟ گفت: زیرا صدقه به دست نیازمند و بى نیاز مى رسد، اما قرض جز به دست کسى که به آن نیاز دارد نمى رسد. (نهج الفصاحه ص ۴۸۰، ح ۱۵۵۷)
خدا همچنین در بیان رشد اقتصادی و برکتیابی اقتصاد خانواده و اجتماع با صدقه میفرماید: خدا از برکت ربا مى کاهد و بر صدقات مى افزاید و خداوند هیچ ناسپاس گناهکارى را دوست نمى دارد. (بقره، آیه ۲۷۶)
پس از نظر قرآن، آنچه موجب افزایش و رشد اقتصادی میشود، رباخواری نیست که به ظاهر سرمایه شخص با دیرکرد و مانند آنها افزایش مییابد؛ اما در باطن کاهش برکتی و نابودی اصل سرمایه است؛ در حالی که صدقه به ظاهر از دست رفتن سرمایه همانند زدن سرشاخههای درخت است؛ اما در باطن موجب افزایش بهره وری و رشد اقتصادی میشود. اینگونه است که با رشد اقتصادی خانواده، جامعه نیز از برکات این رشد برخوردار میشود.
در ارزش واهمیت صدقه همین بس که انسانها هنگام مرگ در مییابند که صدقه دادن نقش اساسی در زندگی اخروی آنها دارد؛ از این رو، خواهان مهلتی کوتاه برای دادن صدقه میشوند تا اینگونه ره توشه اخروی فراهم آورند. قرآن میفرماید: و از آنچه روزى شما گردانیده ایم انفاق کنید پیش از آنکه یکى از شما را مرگ فرا رسد و بگوید: پروردگارا! چرا تا مدتى بیشتر اجل مرا به تاخیر نینداختى تا صدقه دهم و از نیکوکاران باشم. (منافقون، آیه ۱۰)
از نظر قرآن، این پاداش و افزایش رشد کمی و کیفی اقتصادی، در همه ابعاد خواهد بود؛ زیرا همان طوری که خدا سرمایه را چند برابر میکند و از نظر کمی میزان سرمایه افزایش مییابد؛ همچنین به پاداش این عمل خیرخواهانه و صادقانه، خدا پاداشی کریمانه میدهد. اینگونه است که سرمایه اقتصادی شخص نیز به برکتی دست مییابد که خدا از آن به کرامت یاد میکند. از نظرقرآن این پاداش کریمانه از سوی خدای کریم، به طور طبیعی کرامت را به مال و صاحب مال میبخشد و انسان در کلاس کریم وارد میشود و از کرامت الهی در وجود خویش بهرهمند میشود. اینگونه است که شخص صدقه دهنده به عنوان کریم و در جایگاه کرامت قرار میگیرد و از آنجا که معیار سنجش آدمی کرامت اکتسابی است که از راه ایمان و عمل صالح به دست میآورد (حجرات، آیه ۱۳)، به طور طبیعی چنین شخصی مصداق کرامت الهی خواهد شد و تقرب کریمانه مییابد. (همان؛ حدید، آیه ۱۸)
از جمله کارکردها و آثار صدقه این است که جامعه به توسعه اقتصادی دست مییابد؛ زیرا صدقات در شکل واجب و مستحب آن موجب میشود تا سرمایهها در دست معدودی از افراد نباشد و گردش سرمایه در اجتماع صورت بگیرد. اینگونه است که همگان از رشد و پیشرفت اقتصادی بهره مند میشوند و فقیران نیز از ثروت اجتماع سود میبرند. (حشر، آیات ۷ تا ۹) پیامبر (ص) دراین باره میفرماید: أُمِرْتُ أَنْ آخُذَ الصَّدَقَةَ مِنْ أَغْنِیَائِکُمْ فَأَرُدَّهَا فِی فَقُرَائِکُم؛ من مأمورم که صدقه و زکات را از ثروتمندانتان بگیرم و به فقرایتان بدهم. (مستدرک الوسائل، ج ۷، ص ۱۰۵)
از نگاه اسلام، هر کسی که دچار فقر و نداری است و در تنگناهای اقتصادی به سر میبرد، برای رهایی از فقر و افزایش سرمایههای مادی از نظر کمیت و کیفیت صدقه دهد. (حدید، آیه ۱۸)
صدقه راهی برای رهایی از فقر در جامعه و موجب رشد و توسعه اقتصادی است. چنانکه پیامبر (ص) میفرماید: إستَنزلوا الرِّزقَ بِالصَّدَقَهًِْ؛ با صدقه دادن، روزی خود را فرودآورید. (کافی، الاسلامیه، ج ۴، ص ۳، ح ۵؛ تحف العقول، ص ۶۰؛ من لا یحضرهًْ الفقیه، ج ۲، ص ۶۶، ح ۱۷۳۰)
حضرت صادق (ع) به فرزند خود محمد فرمود: از مخارج چقدر زیاد آمده است؟. عرض کرد: چهل دینار. امام فرزندش را امر کرد از منزل خارج شود و آن مبلغ را صدقه بدهد. محمد گفت: در این صورت چیزی نخواهد ماند؛ زیرا موجودی همین چهل دینار است. آن حضرت فرمود: آن را صدقه بده قطعا خداوند عوض خواهد داد. سپس فرمود:، اما علمت ان لکل شیء مفتاح، مفتاح الرزق الصدقه؛ آیا نمیدانی هر چیزی کلیدی دارد و کلید روزی صدقه است. پس اینک چهل دینار را به عنوان صدقه بده. محمد امر امام را انجام داد. بیش از ده روز نگذشت که از محلی مبلغ چهار هزار دینار برای آن جناب رسید. امام صادق (ع) فرمود: فرزندم، برای خدا چهل دینار دادیم و خداوند چهار هزار دینار عوض آن را داد. (کافی، جزء ۴، ص ۱۰)
منبع:روزنامه کیهان